کد مطلب:106503 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:161

خطبه 118-تحریض مردم به جهاد











[صفحه 199]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است: كتیبه: لشكر جفیر: جعبه ای است مانند تیردان و از آن فراختر است. حم الامر: آن كار مقدر شده است قدح: تیر پیش از آن كه پر به آن بسته شود ثفال الرحی: پوستی كه زیر آسیای دستی پهن می كنند تا آرد روی آن ریخته شود این سخنان را هنگامی ایراد كرده كه مردم را گرد آورده به جهاد ترغیب فرمود، و چون آنها دیری خاموش مانده پاسخی ندادند، امام (ع) فرمود: شما را چه می شود مگر گنگ شده اید؟ گروهی از آنان گفتند ای امیرمومنان اگر خود آهنگ عزیمت كنی ما تو را همراهی خواهیم كرد، امام (ع) فرمود: شما را چه شده كه به راه راست درنمی آیید، و به حق راه نمی یابید؟ آیا در چنین هنگامی سزاوار است من خود برای جنگ بیرون روم؟! بلكه شایسته این است یكی از دلاور مردان شما كه من او را بپسندم و شجاع و نیرومند باشد به سوی دشمن گسیل شود، برای من سزاوار نیست كه سپاه و مركز، و بیت المال و گردآوری خراج و داوری میان مسلمانان و رسیدگی به حقوق شاكیان را رها كنم، و با دسته ای سپاهی در دنبال دسته دیگر به راه افتم، و مانند تنها تیری كه در تركش مانده باشد از این سو به آن سو روان و در جنبش و اضطراب باشم، در حالی ك

ه من همچون محور سنگ آسیا و قطب این گردونه ام و باید در مركز خود استوار باشم تا همه امور پیرامون من جریان و گردش داشته باشد، و اگر از مركز خود دور شوم نظام امور گسیخه می شود، و بنیان حكومت سست و لرزان می گردد، به خدا سوگند آنچه گفتید نظریه ای بد و ناشایست است، سوگند به خدا اگر این آرزو نبود كه هنگام روبرو شدن با دشمن، در صورتی كه برایم مقدر شده باشد، سعادت شهادت را بیابم، بر مركب خویش برمی نشینم و از میان شما می رفتم، و تا نسیم شمال و جنوب می وزد سراغ شما را نمی گرفتم همین شما كه بسیار طعنه زننده و عیبجو و از حق روگردان و حیله گر هستید، در فزونی عده تان با كمی همدلی شما، فایده ای نیست، من شما را به راهی روشن رهنمون گشته ام، راهی كه جز تیره بختان در آن هلاك نمی شوند، اینك هر كس پایداری كند به بهشت می رسد، و هر كس بلغزد به دوزخ می افتد. محور این خطبه بر نفرین به آن مردم است، و با پرسش از چگونگی احوال ناخوشایند و روش زشت و مخالفت آمیز آنها بر سبیل انكار و سرزنش آغاز شده است، سپس و از این كه پیشنهاد كرده اند امام (ع) شخصا برای جنگ بیرون رود، نیز آنان را نكوهش می كند، پس از آن درباره این كه چه كسی سزاوار است به جا

ی او برای نبرد روانه شود، اشاره كرده و بعد از آن مفاسدی را كه در صورت عزیمت آن بزرگوار به جبهه نبرد روی خواهد داد بیان فرموده، و آن را خلاف مصلحتهایی كه برشمرده، و قوام امور دولت و نظام جهان اسلام، به حفظ و رعایت آنها بستگی دارد دانسته است، و نادرستی پیشنهاد آنها روشن است. امام (ع) خروج خود را از مركز حكومت به همراه سپاهیان، به تیری كه در تیردان خالی باقی مانده باشد تشبیه فرموده، و جهت شباهت این است كه: آن حضرت پیش از این دسته هایی را روانه جنگ ساخته و بر آن بود كه سپاه دیگری از باقیمانده ها آراسته و اعزام كند، و چون پیش از این بزرگان و رزمجویان و دلاوران قوم روانه جنگ شده بودند، خروج خود را به تنهایی به همراه این سپاه به تیری كه در تیردان خالی باقی مانده باشد تشبیه فرموده است، در عرف مردم معمول است كه اگر بزرگی به سبب ضرورتی كار خود را ترك كند، و كسی را از وی فروتراست به جای خود بگمارد، و امور مهمی را كه جز به وسیله خود او انجام نمی پذیرد رها كند، گفته می شود كه فلانی آن كار مهم را رها كرده و رفته است كه مانند تیر در تركش ناآرام و بی قرار باشد. امام (ع) واژه قطب را برای خویش استعاره فرموده، زیرا همان گونه كه

چرخش آسیا به قطب یا محور آن وابسته است، گردش امور و مصالح اسلام نیز به وجود آن حضرت بستگی دارد، در این بیان، اسلام و مردم آن به آسیایی تشبیه شده كه اگر آن حضرت مركز را رها كند و عازم میدان جنگ شود، امور مسلمانان دچار پریشانی می گردد و همچون آسیای كه از مدار خود خارج و حركات آن نامنظم شود، كار اسلام و مسلمانان دستخوش اضطراب و نابسامانی می گردد، امام (ع) پس از بیان دلائل فساد رای آنها، حكم به نادرستی پیشنهاد آنها داده و آن را با سوگندی صادقانه تاكید فرموده است، سپس چون آن بزرگوار از بد رفتاری و كثرت مخالفت آنها با دستورهایش، دلتنگ شده سوگند یاد كرده است كه اگر این امید در دل نبود كه در برخورد با دشمن چنانچه مقدر باشد، سعادت شهادت را به دست بیاورد، هر آینه از آنها دوری می گزید، بی آن كه از این امر متاسف، و یا هرگز خواهان بازگشت به سوی آنها باشد. و توفیق از خداست.


صفحه 199.